همهء ما میدانیم که دروغ چیز بدی است. بسیار آیه و حدیث در مذمت این رذیلهء اخلاقی وارد شده و عواقب آن را بیان کردهاست.
همهء ما از کودکی کارتون پینوکیو رادیدهایم و یادگرفتهایم اگر خدای نکرده دروغ بگوییم دماغمان دراز میشود. آنوقت باید فرشتهء مهربانی پیدا شود که آن را برایمان کوتاه کند.
همهء ما داستان چوپان دروغگو را در کتاب درسیمان خواندهایم و بلایی که به دلیل انجام این عمل زشت به سرش آمد را به خاطر داریم.
همهء ما ابتدای فیلم های اورجینال شبکه نمایش خانگی را دیده ایم که در آن شخصی را به جرم کپی کردن سی دی فیلمها -که مربوط به شرکت خاصی می باشد –دستگیر کرده و به زندان می برند. در آنجا در کنار دیگر زندانی ها با انواع و اقسام جرم و جنایت قرار میگیرد لکن وقتی همه می فهمند او دزدی فرهنگی کرده و کار دیگران را به یغما برده از وی فرار می کنند و جرم او را بزرگترین جرم می دانند.
اکنون نیز همهء ما میبینیم که در این هیاهوی انتخابات، عده ای به دنبال مصادرهء کارهای دیگران به نام خود هستند، گویی در این شهر هیچ کس هیچکاری نکرده و هرکاری انجام شده از صدقه سر آن آقا بوده است! جالب اینجاست که وقتی سخن از کمبودها و کمکاریها پیش میآید می گویند وظیفه ایشان تنها قانونگذاریست و از طرف دیگر تمام کارهای ادارات شهر را به اسم خود تمام می کنند!
سوالی که الآن برای ما و بسیاری از همشهریان پیش آمده این است که اگر تمام کارهای ادارات آب، برق، گاز، شهرداری، آموزش و پرورش، بهداشت و... را آن آقا انجام داده پس رئیس و پرسنل این ادارات چه کاری کردهاند؟ آیا در خواب ناز بوده اند؟ آیا کار نابلد بودهاند؟ یا اینکه آنقدر ضعیف بوده اند که نتواسته اند کارها و خدمات مربوط به خود را انجام بدهند و ایشان مجبور شده در همان چند روز معدودی که در شهر حضور داشته این همه کار انجام دهد؟!
بااین تفاسیر به نظر شما آیا سند زدن کار دیگران به نام خود چه نام دارد؟
در کمال تاسف شاهد آنیم عدهای به جای آنکه صداقت به خرج داده و اعتراف کنند در دوران 4 سالهء فعالیت خود هیچگونه خلاقیت و ابتکار عملی نداشته و نتوانستهاند باعث تغییر و تحولات و اصلاح امور شوند، با برگرفتن کارها یا ایدههای دیگران و انتساب آنها به خود سعی در مصادرهء آن کارها و جذب رای مردم دارند.
به نظر میرسد عدهای که به شدت از آگاهی مردم خمینیشهر ترسیده و خطر را در بیخ گوش خود احساس کرده اند، سعی دارند با اینگونه کارهای غیراخلاقی بر سهل انگاریها و ناکارامدیهای چندسالهشان سرپوش بگذارند.
اما زهی خیال باطل! مردم ما آگاهند. مردم ما نخواهند گذاشت اینها فعالیتهای مفید دیگران را به نام خود کنند و اینگونه رای مردم را به کام خود بکشند. مردم ما آگاه تر از آنند که خدمات خادمان صادق خود را فراموش کرده و دل در گرو این صحبتهای اغوا کننده قرار دهند. مردم ما آگاه اند، این را ثابت کرده اند و ثابت خواهند کرد.
جهت انبساط خاطر خواندن حکایت زیر خالی از لطف نیست:
روزی" انوری" در بازار بلخ می گشت، هنگامه ای دید، پیش رفت و سری در میان کرد. مردی را دید که ایستاده و قصاید انوری را به نام خود می خواند و مردم او را آفرین می خواندند. انوری پیش رفت و گفت:ای مرد این اشعار کیست که می خوانی؟ گفت: اشعار انوری.گفت: تو انوری را می شناسی؟ گفت: چه می گوئی انوری منم! انوری بخندید و گفت: شعر دزد شنیده بودم، اما شاعر دزد ندیده بودم.
جامی- بهارستان