میگه : تو چهار سال که نمی شه کار کرد . اگه کم کاری بوده به خاطره اینه که چهار سال وقت واقعا ضیقه.
میگم : مگه امیر کبیر نبود که تو سه سال و سه ماه اونهمه خدمت به ایران کرد؟ تأسیس مدرسه دارالفنون، انتشار روزنامه ، رسیدگی به وضع مالیه ، اصلاحات اجتماعی ،حذف القاب و عناوین، ایجاد قراولخانه ، اصلاح وضع چاپارخانه دولتی، خاموش کردن شورش سالار ، ختم غائله مازندران ، سر و سامان دادن به ارتش و ...
میگه : اونکه مال گذشته هاست . حرف امروزو بزن.
میگم : مگه محسن صرامی خودمون نیست ؟ فقط یک سال و هشت ماه، تهیه و تولید 7000 عدد نیمکت ،50 دستگاه زیراکس،5000 متر فرش سجاده ،32عدد دروازه فوتسال،500عدد سیستم ریانه ،100000مترمربع دیوار کشی زمینهای منطقه دوشاخ و دو باب نماز خانه و یک ورزشگاه در محله لادر طرح ریزی . . .
میگه : باورم نمیشه . مگه میشه؟!
میگم : حالا که شده . بازپس گیری زمینهای دوشاخ ، تجهیز و تعمیر اونهمه مدرسه ، مسابقه دومینو ، پرواز اولین هواپیما بدون سرنشین دانش آموزی ، ارتقا رتبه علمی شهرستان ...
میگه : بسه بابا قانع شدم ؛ ما هم یه صلوات می فرستیم این چهار سال آینده رو می سپریم به آق محسن که قدر وقتو میدونه !
میگم ؛ چیزی نمی گم لبخند می زنم و همراه دوستم به طرف صندوقهای رای میریم.