سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همهء ما می‌دانیم که دروغ چیز بدی است. بسیار آیه و حدیث در مذمت این رذیلهء اخلاقی وارد شده و عواقب آن را بیان کرده‌است.
همهء ما از کودکی کارتون پینوکیو رادیده‌ایم و یادگرفته‌ایم اگر خدای نکرده دروغ بگوییم دماغمان دراز می‌شود. آنوقت باید فرشتهء مهربانی پیدا شود که آن را برایمان کوتاه کند.
همهء ما داستان چوپان دروغگو را در کتاب درسی‌مان خوانده‌ایم و بلایی که به دلیل انجام این عمل زشت به سرش آمد را به خاطر داریم.
همهء ما  ابتدای فیلم های اورجینال
  شبکه نمایش خانگی  را دیده ایم که در آن شخصی را به جرم کپی کردن سی دی فیلم‌ها -که مربوط به شرکت خاصی می باشد –دستگیر کرده و به زندان می برند. در آنجا در کنار دیگر زندانی ها با انواع و اقسام جرم‌ و جنایت قرار می‌گیرد لکن وقتی همه می فهمند او دزدی فرهنگی کرده و کار دیگران را به یغما برده از وی فرار می کنند و جرم او را بزرگترین جرم می دانند.
اکنون نیز همهء ما میبینیم که در این هیاهوی انتخابات، عده ای به دنبال مصادرهء کارهای دیگران به نام خود هستند، گویی در این شهر هیچ کس هیچ‌کاری نکرده و هرکاری انجام شده از صدقه سر آن آقا بوده است!  جالب اینجاست که وقتی سخن از کمبودها و کم‌کاری‌ها پیش می‌آید می گویند وظیفه ایشان تنها قانونگذاریست و از طرف دیگر تمام کارهای ادارات شهر را به اسم خود تمام می کنند!
سوالی که الآن برای ما و بسیاری از همشهریان پیش آمده این است که اگر تمام کارهای ادارات آب، برق، گاز، شهرداری، آموزش و پرورش، بهداشت و... را آن آقا انجام داده  پس رئیس و پرسنل این ادارات چه کاری کرده‌اند؟ آیا در خواب ناز بوده اند؟ آیا کار نابلد بوده‌اند؟ یا اینکه آنقدر ضعیف بوده اند که نتواسته اند کارها و خدمات مربوط به خود را انجام بدهند و ایشان مجبور شده در همان چند روز معدودی که در شهر حضور داشته این همه کار انجام دهد؟!
بااین تفاسیر به نظر شما آیا سند زدن کار دیگران به نام خود چه نام دارد؟
در کمال تاسف شاهد آنیم عده‌ای به جای آنکه صداقت به خرج داده و اعتراف کنند در دوران 4 سالهء فعالیت خود هیچ‌گونه خلاقیت و ابتکار عملی نداشته و نتوانسته‌اند باعث تغییر و تحولات و اصلاح امور شوند، با برگرفتن کارها یا ایده‌های دیگران و انتساب آنها به خود سعی در مصادرهء آن کارها و جذب رای مردم دارند.
به نظر می‌رسد عده‌ای که به شدت از آگاهی مردم خمینی‌شهر ترسیده و خطر را در بیخ گوش خود احساس کرده اند، سعی دارند با اینگونه کارهای غیراخلاقی بر سهل انگاریها و ناکارامدیهای چندساله‌شان سرپوش بگذارند.

اما زهی خیال باطل! مردم ما آگاهند. مردم ما نخواهند گذاشت اینها فعالیت‌های مفید دیگران را به نام خود کنند و اینگونه رای مردم را به کام خود بکشند. مردم ما آگاه تر از آنند که خدمات  خادمان صادق خود را فراموش کرده و دل در گرو این صحبت‌های اغوا کننده قرار دهند. مردم ما آگاه اند، این را ثابت کرده اند و ثابت خواهند کرد.

جهت انبساط خاطر خواندن حکایت زیر خالی از لطف نیست:
روزی" انوری" در بازار بلخ می گشت، هنگامه ای دید، پیش رفت و سری در میان کرد. مردی را دید که ایستاده و قصاید انوری را به نام خود می خواند و مردم او را آفرین می خواندند. انوری پیش رفت و گفت:ای مرد این اشعار کیست که می خوانی؟ گفت: اشعار انوری.گفت: تو انوری را می شناسی؟ گفت: چه می گوئی انوری منم! انوری بخندید و گفت: شعر دزد شنیده بودم، اما شاعر دزد ندیده بودم.  

 جامی- بهارستان


نوشته شده در  دوشنبه 90/11/24ساعت  8:43 صبح  توسط حامیان محسن صرامی 
  نظرات دیگران()

حرفهای آقای صرامی را شنیدم. به دلم نشست. مخصوصا مثال‌های عینی که از روند کند خدمت‌رسانی در شهر به میان آورد و راهکارهای علمی، عملی و ساده‌ای که برای رفع مشکلات و راه‌اندازیِ موتور محرکهء آبادانی شهر ارائه داد. تفاوت راکاملا می‌توان در صحبت‌های ایشان حس کرد. شعار اصلی صرامی که همان قوی کردن مدیریت اجرا در شهر است آرزوی چندین سالهء همه ماست. آرزویی که امید دارم با انتخاب صرامی به عنوان نمایندهء شهر، آن را به گور نبرم. مشکلاتی که صرامی آنها رابیان کرد آنقدر برایم ملموس بود که گاهاً تصور کردم دارد در مورد ادارهء خود ما صحبت می‌کند! و راهکارهای صرامی آنقدربه نظرم عملی آمد که با خودم فکر کردم چرا مدیران ما اینطور فکر نمی‌کنند؟! یکی از ساده‌ترین حرفهای صرامی این بود که اگر جلسات اداری ما منظم شود و از درون آن مصوباتی که به درد مردم می‌خورد بیرون بیاید خیلی از مشکلات قابل حل است.
اینجانب بارها در جلسات اداری مختلف شرکت کرده‌ام. جلساتی که بیشتر وقت پرسنل یک اداره، سازمان یا نهاد را به خود اختصاص می دهد و متاسفانه خودم شاهد بوده‌ام که نیمی از زمان این جلسات بیهوده از بین می رود و این بدان معناست که هدفی که مسئولان ما از برگزاری این جلسات در پی آن هستند، هیچ‌گاه حاصل نمی‌گردد. خیلی از این جلسات، جهت پیگیری نتایج جلسات گذشته بوده و غیر ضروری می باشند. تصور کنید جلسه‌ای اداری تشکیل گردد و پس از سخنرانی این مسئول و خطابه سرائی آن مسئول، به طور معجزه آسایی چندین مصوبه از درون آن بیرون آید! به هر حال تعدادی افراد یا مسئولین می‌بایست عهده‌دار وظایفی گردند تا آن مصوبات اجرائی شوند. پس از مدتی مدیر به نحوی می‌خواهد پیشرفت اجرایی مصوبات جلسه را دریابد. به همین خاطر مجبور است جلسه‌ای تشکیل دهد تا افراد به توضیح فعالیت‌های خود بپردازند. خوب؟ باسابقه‌ای که از جلسات اداری در نظر داریم چند جلسه باید تشکیل شود تا فقط مصوبات آن جلسهء اول پیگیری شود؟ فراموش نکنید که سخنرانی این مسئول و خطابه سرائی آن مسئول در هر جلسه سر جای خودش هست و اگر خدای نکرده به این مسئول بگوییم شما امروز صحبت نکن یا به آن مسئول بگویم در مورد دستور جلسه صحبت کن ممکن است بدشان بیاید و از جلسه بعد در جلسات حاضر نشوند و مدیر را بگذارند در خماری حضورشان! اما محسن صرامی می‌گوید که یک مدیر اجرائیِ توانمند می تواند از راههای دیگری نتایج جلسات قبل را پیگیری کند. مثلاً می تواند با افراد به صورت مجزا و فردی صحبت کرده و از نتایج فعالیت آنها باخبر شود، از یادداشتهای کوچک استفاده کند و آن را به افراد بدهد و موارد را گوشزد کند و یا از یک تلفن کمک گرفته و پیگیر نتایج جلسه قبل باشد.
خیلی افراد هستند که وقتی به جلسات اداری می‌آیند اصلا نمی‌دانند برای چه آمده‌اند! آنهایی هم که می‌دانند برای چه به جلسه دعوت شده‌اند متاسفانه نمی‌دانند چه بگویند! همین می‌شود که معمولا جلسه شروع می‌شود و هر چه پیش می‌رود بحثهای بیهوده بالا می‌گیرد چرا که نفر بعدی به جای آنکه در مورد موضوع جلسه صحبت کند می‌خواهد اول حرفهای خودش را بزند و بعد در مورد تک تک آنچه افرادِ ماقبل او گفته‌اند نیز اظهار نظر کند! حال حساب کنید در جلسه‌ای با حضور ده نفر، آن نفر دهم چند دقیقه وقت جلسه را می‌گیرد که حرف بزند! حرفهایی که هیچ‌کدام به دستور جلسه ربطی ندارد و اظهار نظر فاضلانه اوست در مورد صحبتهای تک تک آن نه نفر قبلی! محسن صرامی می‌گوید برای مدیریت زمان و دستیابی به اهداف جلسه، باید هدف واضحی را برای جلسه تعیین نموده و آن را در دعوتنامهء افراد بنویسیم. این کار به صورت چشمگیر و قابل توجهی به جلسهء ما نظم می بخشد. حتی می‌شود یک لیست از هر آنچه که باید در جلسه مطرح شود تنظیم کرده، سپس مقابل هر آیتم نام فردی که انتظار می رود آن آیتم را انجام دهد بنویسیم و(در صورت امکان) 24 ساعت قبل از شروع جلسه آن را منتشر کنیم تا همه بدانند که درخصوص چه موضوعاتی در جلسه بحث خواهد شد، هر فرد بداند در چه مواردی مشارکت دارد و در چه مواردی باید صحبت کند. این کار علاوه بر مدیریت زمان جلسه باعث می‌شود افراد بدانند انتظارات سیستم یا مدیر از آنها چیست و روی موضوعات مربوط به خود فکر کرده و با ایده‌های اجرایی به جلسه بیایند، نه اینکه خداخدا کنند نفر چندم باشند تا حداقل حرفی برای گفتن داشته باشند!
مطمئنا سوال خیلی از مردم شهر ما این است که چرا این همه جلسه در طول ایام، در ادارات مختلف این شهر برگزار می‌شود اما اثری از نتیجهء این همه جلسه در چهرهء شهر نمی‌بینیم؟ محسن صرامی در پاسخ به این سوال حرف جالبی می‌زند. او می‌گوید اغلب جلسات ما یک گپ دوستانه است! چرا که تصمیمات و توافقات، بدون تعیین مسئول مربوطه و زمان انجام کار، صرفاً یک هم صحبتی گذراست! محسن می‌گوید اینکه این همه زحمت بکشیم، عده‌ای مسئول رادور هم جمع کنیم، جلسه را مدیریت کنیم و بعد مصوبه‌ای از آن جلسه بگیریم، بدون اینکه مشخص باشد چه کسی مسئول اجرای آن مصوبه است هیچ فایده‌ای ندارد. او می‌گوید: یک مدیر اجرایی قوی باید  به وضوح مشخص کند، چه کسی، ظرف مدت چه زمانی، چه کاری را باید انجام دهد
!
یکی دیگر از معضلات جلسات اداریِ ما نبود وقت مشخصی برای شروع و پایان جلسه است. درست است که در دعوت‌نامه قید می‌کنیم شروع جلسه راس ساعت 8 ، اما همهء ما می‌دانیم که این جلسه تا ساعت 8:30 شروع نخواهد شد و تا ساعت8:45 به دلیل نیامدن بعضی از آقایان – یا خانم‌ها- رسمیت نخواهد یافت. محسن صرامی می‌گوید:
 خیلی ناعادلانه است که افرادی که سر وقت به جلسه آمده اند انتظار بکشند و  گرانبهاترین سرمایه خود که همان وقتشان است -و تازه این هم مال خودشان نیست و مال مردمی است که قرار است این مسئولین به آنها خدمت کنند- را اینگونه هدر دهند. محسن می‌گوید باید زمانی برای شروع و پایان جلسه مشخص کرد. منتظر متأخرین نباید شد، اصلا اینگونه فرض می‌کنیم که متأخرین به هیچ وجه به جلسه نخواهند آمد و در زمان مشخص شده جلسه را شروع میکنیم. محسن می‌گوید سقف جلسه را همان موقع اعلام می‌کنیم تاافراد به اندازه وقتشان صحبت کنند و علاوه بر به حاشیه نرفتن مباحث، در وقت معین به نتیجه مشخص دست پیدا کنیم. البته من به ایشان پیشنهاد می‌کنم حتی می‌شود درب اتاق جلسات را دقایقی پس از ساعتی که به عنوان شروع جلسه ذکر شده قفل کرده تا افرادی که دیر به جلسه می رسند اجازه ورود پیدا نکنند. با این روش شما می توانید مطمئن باشید که در جلسه بعدی آنها تأخیر نخواهند داشت
!
یکی دیگر از راهکارهای محسن صرامی برای بهبود بهره‌وری در جلسات اداری همان کاری است که ایشان در مدیریت خود بر آموزش و پرورش از آن استفاده می‌کرده و آن را قانون بیست هشتاد می‌نامد! او پیرو این قانون در جلسات اداریِ سیستم تحت مدیریت خویش،
20% موارد با اهمیت را در ابتدای دستور جلسه قرار میداده و به راحتی با این روش -در صورت کمبود وقت- به 80% از نتایج برگزاری جلسه -پیش از اتمام آن- دست پیدا می‌کرده است. از دیگر روش‌های مدیریت جلسات در زمان ریاست وی بر آموزش و پرورش نتیجه گرفتن از هر موضوع در جای خود بوده، بدین‌صورت که 
وقتی موردی در دستور جلسه مطرح می گردد، نحوه خاتمه بحث را خلاصه کرده، قبل از اینکه به سراغ آیتم بعدی بروند، توافقات را در خصوص آیتم فعلی کامل می‌کنند. همین امر بوده که به اذعان مدیران ارشد آموزش و پرورش معمولا از دل هر جلسهء اداری چندین نتیجهء مطلوب بیرون می‌آمده و سریعا اجرایی می‌گردیده است.
باز اظهار امیدواری می‌کنم با رای آوردن صرامی به عنوان نمایندهء شهر، شاهد تحول عظیمی در مدیریت اداری شهر باشیم. انشاءالله.


نوشته شده در  دوشنبه 90/11/17ساعت  1:35 صبح  توسط حامیان محسن صرامی 
  نظرات دیگران()

با نزدیک شدن زمان انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی که در روز 12 اسفند برگزار می شود، تکاپوی افراد برای تعیین نحوه حضور و یا عدم حضورشان در انتخابات به صورت جدی تری دنبال می شود.
در این میان، اعضای جریان فتنه، استراتژی کاهش مشارکت در انتخابات به جهت زیر سوال بردن مشروعیت نظام را در دستور کار قرار داده‌اند. این استراتژی که از بالا به همهء آنها دیکته گردیده، موجب شده تا هیچ یک از سران آنان و زیرمجموعه‌های شهرستانیشان برای نامزدی ثبت نام نکنند و از طرفداران خود نیز بخواهند هم رای ندهند و هم این عدم شرکت در انتخابات را در جامعه تبلیغ کنند.
از سوی دیگر، جریان اصول‌گرا با عناوین مختلفی همچون جبهه پایداری، گروه 7+8 ، یاران قالیباف، یاران لاریجانی، و ... در انتخابات حاضر شده و سعی کرده در هر شهرستان نامزدی برای خود معرفی کند. این تکثر باعث ایجاد مباحثی پیرامون وحدت یا کثرت این گروه ها گردیده که شهرستان مارا نیز بی نصیب نگذاشته و بازار داغ شایعات مبنی بر رد صلاحیت، عدم اقبال عمومی ویا انصراف به نفع دیگری را دامن زده است.
حضور نداشتن چهره های جریان فتنه، حضور چراغ خاموش گزینه‌های مورد نظر گروه انحرافی و رد صلاحیت صحیح برخی ثبت نام کنندگان، موجب شده تا امید بعضی برای غیررقابتی شدن انتخابات پررنگ شود. این افراد که وابسته به کانون‌های قدرت و ثروت بوده و بر خلاف منویات رهبر معظم انقلاب، پیروزی خود را در عدم مشارکت حداکثری می‌بینند، همیشه از حضور چهره‌های محبوب که رای قابل توجهی دارند هراس داشته‌اند. مطمئنا حضور یک شخصیت قوی از متن مردم در کنار نامزدهای گروه‌موسوم به 7+8 و جبهه پایداری، می تواند این استراتژی را نیز نقش بر آب کند.
با توجه به شایعات به وجود آمده ما عقیده داریم که همهء افراد مدعی اصول‌گرایی باید در انتخابات پیش رو، حضوری فراگیر داشته و خود را محک بزنند. چرا که عملکرد و سابقهء هر یک از این افراد مطرح، در سالیان گذشته متفاوت بوده و از همین رو خاطرهء متفاوتی از هر یک از آنان در ذهن مردم شهرستان نقش بسته است.
یکی دو دوره نمایندهء مجلس بوده و امتحان خود برای خدمت در این مسئولت را پس داده است. سوالات زیادی از همان دوران ذهن مردم شهر رامشغول کرده که هنوز هیچ پاسخی برای آنها داده نشده است.
دیگری به یاری و همت دلسوزان و معتمدان شهر یکبار به مجلس راه پیدا کرده و اکنون که تمامی یاران قدیمی را از خود رانده و هیچ یک از یاری کنندگان اصلی که با هزینهء آبروی خویش، او را به مردم معرفی کردند در اطراف او نیستند، بدون توجه به عملکرد ناموفق خود، باز به خود جرات داده تک و تنها در این عرصه حضور یابد.
دیگری به واسطهء اعتماد همان معتمدین و مؤثرین در جریانات سیاسی شهر، پس از سالها دوری از دیار خویش، از تهران به شهرستان آورده شد و مدتی بر مسندی  سنگین تکیه کرد.اینکه چقدر در آن مسند توانست به وظایف خود عمل کند را از مردم باید پرسید. وی با اعتماد به حرف همانکس که مسند نمایندگی را آش دهان سوزی ندانست –همانکس که صداقتش زبانزد خاص و عام است! – مبنی بر عدم نامزدی در این دوره، خود را کاندیدای این مهم نمود.
دیگری معلم شجاعی است که از ابتدا در همهء عرصه‌های مهم سیاسی شهر حضوری فعال داشته، مدتی رئیس یکی از ادارات شهر گردید و در همان مدت کم چنان فعالتی از خود نشان داد که نه تنها در اداره خود و برای افراد زیر مجموعه، بلکه در کل شهر منشأ اثر قرار گرفت اما به زودی به خاطر مقاومت  در برابر درخواستهای نا مشروع، مورد کینهء زیاده‌خواهان و سعایت بدخواهان قرار گرفت.
حال شما بگوئید آیا گنجانیدن این افراد در یک ردیف، به نوعی گمراه کردن رأی دهندگان و خلاف شرط صداقت و انصاف نیست؟ به نظر ما این تفاوت ها، تفاوت سلیقه نیست بلکه تفاوت عقیده است. تفاوت عقیده در نوع خدمت رسانی به مردم، مردمی که عملکرد هر یک از کاندیداها در دوران تصدی مسئولیتش را می‌نگرند و بسته به آن رای خودرا به صندوق خواهند ریخت. اگر به این نکته توجه کنیم دلیل هراس بعضیها از حضور چهرهء دوست داشتنی و محبوب این دوره «محسن صرامی» به راحتی قابل درک است. آنها  محسن صرامی را نه ظرفیتی از ظرفیت های اصول‌گرایان که میتواند با تکیه بر قابلیت‌های شخصی به حضور حداکثری مد نظر مقام معظم رهبری کمک کند، بلکه به عنوان شخصی می شناسند که جایشان را تنگ کرده است! و به این ترتیب، با شعار وحدت، در صدد حذف یکی از خالص ترین و بهترین نیروهای کیفی جریان اصول‌گرا هستند. مطمئنا رای به صرامی نمایش خالصانه تجمع ارزش های مشترک ولایت‌مداران است. کسانی که نگاهشان به ولایت فقیه نه یک نگاه سطحی و منفعت گرایانه، که یک نگاه برخواسته از عمق دل و جان است و به یاری پروردگار در این دوره کسی که با احساس تکلیف و معامله با آن کسی که تجارت با او شیرینترین تجارت است، به صحنه انتخابات وارد شده، پیروز خواهد بود.


نوشته شده در  سه شنبه 90/11/11ساعت  10:33 صبح  توسط حامیان محسن صرامی 
  نظرات دیگران()

منبع: سایت سدژ دوشنبه 16 اسفند 1389
شاید با خواندن عنوان فکر کنید مرتکب یک اشتباه نگارشی شده ام و به قولی سوتی داده ام اما این اشتباه عمدی است.
صرامی و حاجی بابایی (وزیر آموزش و پرورش)1) محسن صرامی مدیر آموزش و پرورش شهرستان خمینی شهر دیروز از سمت خود استعفا داد. اما اگر کسی تنها اندکی با مسائل شهر آشنا باشد می داند این استعفا از روی اجبار بوده است.

2) با آقای صرامی آشنایی زیادی ندارم. تنها یکی دو بار ایشان را گذری زیارت کرده ام ولی جدا از برخی مسائل می توانم ادعا کنم زیردستان ایشان بالنسبه از کار ایشان رضایت داشته و از استعفای ایشان ناراحت شدند.

3) ظاهرا جناب آقای ابطحی نماینده محترم شهرستان تلاش زیادی داشتند تا ایشان از این سمت برکنار شوند. در مدت 20 ماه ریاست ایشان بارها و بارها صحبت برکناری ایشان نقل محافل فرهنگی شهر بود. یک بار حتی برای معاون ایشان حکم سرپرستی زده شد ولی با توجه به درخواستهای فرهنگیان ایشان مجددا به سر کار خود برگشتند. چندی قبل نیز تعدادی ار فرهنگیان شهرستان با مراجعه به فرمانداری خواستار برکنارنشدن ایشان شدند. اما ظاهرا اوج گیری فشارها باعث شد ایشان خود استعفا دهند.

4) با این که نماینده و مدیر آموزش پرورش هر دو از یک جناح سیاسی بودند و البته هر دو نیز فرهنگی و به عبارتی همکار بودند انتظار نمی رفت این گونه زیرآب هم را بزنند!! اما برخی مسائل پیش پا افتاده باعث اختلاف بین مسئولین شهر شده است.
کاش روزی برسد که مسئولین ما به فکر کار باشند نه سیاسی کاری!!

5) نکته مهم این است که آقای صرامی یک نیروی بومی بودند. با کارشکنی هایی که شد دیگر نباید انتظار داشت یک مدیر بومی در شهر بتواند به خوبی کار کند. خودمانیم! اگر فردا یک نفر گفت اینها چشم دیدن موفقیت همشهریشان را ندارند و یا اینکه اینها باید یک مدیر غریبه بالای سرشان باشد، جوابی داریم بدهیم؟؟

6) آقای صرامی از چند روز دیگر باز بر سر کلاس زیست شناسی حاضر خواهد شد....


متن استعفای آقای صرامی:


 

بسمه تعالی
«عبادت به جز خدمت خلق نیست».
باسلام و صلوات بر محمد و آل محمد)ص (و سلام و درود به پیشگاه رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت آیت اله العظمی خامنه ای و شهیدان هشت سال دفاع مقدس
فرهنگیان عزیز،همکاران محترم
امروز فرصتی پیش آمد تا مطالبی را پیرامون یک سال و اندی مدیریت به محضرتان ارائه کنم.
اینجانب بعد از اینکه با افتخار،خدمت به شما را در سمت ریاست اداره آموزش و پرورش شهرستان قبول کردم با تحقیقاتی که انجام دادم و همفکری با بسیاری شما عزیزان به این نتیجه رسیدم که کارهای نیمه تمام زیادی وجود دارد و سرعت رو به جلو در سیستم تعلیم و تربیت شهرستان بسیار کند است که باید با کمک و همدلی شما انجام می دادم و سرعت می بخشیدم.
امروز بعد از گذشت یک سال و هشت ماه با همدلی و همکاری شما عزیزان و تلاش شبانه روزی همکاران من در اداره آموزش و پرورش شهرستان در راستای منویات مقام عظمای ولایت و دولت کریمه نتایج خیره کننده ای به دست آمده که ملموس و بیشتر شبیه معجزه می ماند و در حافظه و تاریخ آموزش و پرورش شهرستان خمینی شهر ماندگار خواهد شد.
 این در حالی است که عده ای از مسوولان شهرستان از همان ابتدا نه تنها هیچ گونه همکاری با این اداره نکردند بلکه عالمانه و عامدانه با کارشکنی های پی در پی سعی در به چالش کشیدن زحمات و نتایج چشمگیر شما عزیزان نمودند و تنها سیستمی که صددرصد از من و همکارانم دفاع کردند اداره کل،مخصوصاً مدیرکل محترم اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان بودند که جا دارد از طرف خودم و شما فرهنگیان از آن عزیزان تقدیر و تشکر نمایم.
همکاران و فرهنگیان عزیز
با توجه به مسائل پیش آمده اخیر لازم می دانم به نکاتی اشاره کنم. از جمله اینکه عده ای از مسوولان شهرستان تحت تأثیر القأت شخصی و شانتاژهای خبری غرض ورزانه عده ای معلوم الحال قرار گرفتند و به شایعات پیش آمده دامن زدند و حتی زحمت تحقیق درباره خبرهایی که به آنها می دادند را نیز به خود ندادند و خود را محق به دخالت در امور تعلیم و تربیت شهرستان دانستند و شروع به دخالت های غیرمسوولانه نمودند یعنی آنها نمی دانند که مرجع رسیدگی به شکایت ها و مسائل مربوط به آموزش و پرورش،حراست،ارزیابی عملکرد اداره کل و اداره اطلاعات شهرستان می باشند؟این در حالی است که مراجع فوق بارها از عملکرد این اداره دفاع نموده اند.
این حقیر برای اینکه فرصت های پیش آمده و موفقیت های فرزندان معصوم شهرستان خمینی شهر تحت الشعاع غرض ورزی های شخصی این عده قرار نگیرد، و با علم به اینکه تعلیم و تربیت قائم به شخص نیست از سمت خود کناره گیری نمودم و لازم است به این نکته نیز اشاره کنم که با وجود شرایط سخت پیش آمده تنها راه ادامه همکاری و خدمت به شما عزیزان را عذرخواهی متواضعانه این افراد از سیستم تعلیم و تربیت می دانم.
همکاران گرامی اگر در زمان تصدی اینجانب به خاطر مشغله های کاری روزانه،همکاری از من رنجیده خاطر شده است متواضعانه از شما حلالیت می طلبم و از درگاه خداوند منان طلب مغفرت می نمایم و از شما فرهنگیان محترم درخواست می کنم که حتی یک لحظه انگیزه خدمت به دانش آموزان و مردم عزیز شهرستان خمینی شهر را تحت الشعاع مسائل به وجود آمده قرار ندهید و کما فی السابق خدمت به این مردم شریف را در اولویت کاری خود قرار دهید و من نیز با افتخار مانند قبل ردای معلمی را برتن می کنم.

نوشته شده در  شنبه 90/11/8ساعت  7:38 صبح  توسط حامیان محسن صرامی 
  نظرات دیگران()

حتما شنیده اید که معلمی از شاگردش پرسید: اگر بال های یک پروانه را کندیم و به او گفتیم بپر و بپرید، چه نتیجه ای می‏گیریم؟ شاگرد هم جواب داد: نتیجه می‏گیریم اگر بال‌های پروانه را بکنیم، او کر می‌شود!
حالا نمیدانم این سکه و ارز چه مرگشان است که هرچقدر آقایان نماینده به آنها میگویند پایین بیایید، اصلاً گوش نمی‏دهند؟! آخر پررویی هم حدی دارد؛ واقعا چه کشوری داریم که یک سکهء ناقابل و یک کاغذ پاره جرأت می‌کنند به حرف وکلای مردم گوش نکنند؟! شاید واقعا بالهایشان را چیده‌اند؟
این بندگان خدا نمایندگان- چند ماه است در نهایت ادب و احترام سکوت کرده‌اند، خیلی زیبا نشستند تماشا کردند که این سکه و ارز چگونه قد می‌کشند.اصلا تو بگو از سنگ صدا در آمد که از اینها در نیامد!
دراین مدت  بعضیشان قربان قد و بالای سکه و ارز هم رفتند و ذوق کردند و گفتند که: ای قربون اون قد و بالات بشم! چه زود قد کشیدی تو؟! گوگولی مگولی؟!!!
البته عده‌ای هم در این مدت به سفرهای خارجی زیادی رفتند تا بلکه بتوانند دستهای پشت پرده را -که از آن طرف سکه و ارز را قلقلک می‌کند- شناسایی کنند.
چندتائیشون هم که به مسابقات رالی علاقه‌مند بودند، مسابقه‌ای بین بهای اونس جهانی طلا و قیمت سکه و ارز ترتیب دادند و نشستند و کیفش را کردند اما خودشان هم باورشان نمی‌شد که سکه و ارز ما گوی رقابت را از حریفان خارجی برباید!
بعضی هم اول طرحی دادند و رابطهء کشور را با اجانب و استعمارگران قطع کردند بعد نشستند و در حین تماشای سریال بالارفتن قیمت سکه و ارز، طی نامه نگاری‌هایی از سختی هایی که بر ملت بیچاره می‌گذرد، بابستگانشان که آن طرف آبها در ممالک همان اجانب در سرمای 200- درجه به سختی در حال تحصیل علم هستند، گفتند؛ و آنهارا دلداری دادند که: «مبادا امیدتان را از دست بدهید؟ فکر نکنید خودتان فقط سختی می‌کشید؟خیر اینجا هم به مردم سخت می‌گذرد! درست است که رابطه را قطع کردیم امامنظورمان این نبود که شما برگردید.اصلا دانشگاه‌های مملکت ما سطح علمیشان آنقدرها نیست که قابلیت شمارا داشته باشد. شما همانجا تحمّل کنید و همانجا بمانید و خودتان را گرم نگه دارید و درس بخوانید تا بلکه روزی برگردید و بتوانید با علمتان مشکل مارا حل کنید. شایداین سکه و ارز زبان نفهم حداقل زبان علمی شما فرنگ درس خوانده ها را بفهمند!»
بعضی دیگر وقتی دیدند سکه و ارز اینجوری غدهء هیپوفیزش دچار مشکل شده و دارد غیر طبیعی رشد می‌کند به خودشان گفتند: نکند قیمت اقلام هم بالا برود؟ ازین رو سریع در چشم شهرشان یک آگهی زدند که {نون خشکه! نون خشکه! نون خشکه های شما را خریداریم!} بعد هم تمام نون خشکه ها را جمع کردند و فرستاند اونور آب برای بستگانشان. چون دیدند با این قیمت‌دلار که دیگر نمی‌شود ارز فرستاد. پس حداقل نون خشکه بفرستیم که خدای نکرده از گشنگی نمیرند!
بعضی دیگرشان هم که دیدند بالا رفتن سکه و ارز مقارن شده با فصل زمستان، ترجیحا به خواب زمستانی فرو رفتند و فقط قبل از خواب، پیش بینی کردند احتمالا عید نوروز که ما از خواب برخیزیم قیمت سکه شده است یک میلیون تومان و قیمت دلار هم دو هزار تومان! امانمی‌دانستند پیش بینیشان خیلی زودتر از اینها به حقیقت میپیوندد و تنها چند هفته پس از اینکه آنها خواب زمستانیشان را شروع میکنند، سکه و ارز رکورد می‌زنند. حیف که در خواب ناز هستند و دلمان نمی‌آید بیدارشان کنیم و بهشان تبریک بگوییم چرا که روی نوستراداموس را کم کرده‌اند!
 البته شایعاتی هم به گوش رسید که بعضی دیگرشان در این مدت خودشان هم مشغول تعامل با سکه و ارز بودند تا بلکه بتوانند با گفتگو راضیشان کنند پایین بیایند!
حالا هم که بعداز چندین ماه آمده‌اند جلسه غیر علنی می‌گیرند،سوالات جدی از دولتیان می‌پرسند، محکوم می‌کنند، دستهای بیگانگان را کشف می‌کنند، تحریم‌ها را به رخ می‌کشند، وعده می دهند، تهدید می کنند،توصیه می‌کنند،حباب سوراخ می‌کنند، این سکه و ارز بی ادب اصلاگوششان بدهکار نیست!!! من اگر جای آنها بودم از خجالت آب می شدم و تا زیر 1000 تومن هم می آمدم
... والّا! البته این راهم از نظر نباید دور داشت که شاید همان دستهای پشت پرده که اینبار از آستین اجانب بیرون زده است بالهای سکه و ارز را چیده‌اند و مجلسیان توجه ندارند که الآن سکه و ارز کر شده‌اند!


نوشته شده در  چهارشنبه 90/11/5ساعت  12:22 عصر  توسط حامیان محسن صرامی 
  نظرات دیگران()

مقام معظم رهبری در خصوص ویژگی های شهید مدرس به عنوان یک نماینده اصلح چنین موضع گیری می کنند:«امام رضوان‌الله‌علیه بارها اسم «مدرس» را مى‌آوردند. مگر خصوصیت مدرس چه بود؟ از مدرس عالم‌تر هم داشتیم. مدرس خصوصیت عمده‌اش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریب‌گرى در او اثر نمى‌کرد. همان وقتى که على‌الظاهر فضا را بر ضد او آن‌چنان متشنج کرده بودند که علیه‌ش شعار مى‌دادند، او ایستاد و حرف خودش را زد. این خصوصیت یک نماینده‌ خوب در مجلس است.

در زمان‌هاى گذشته، تا یک نخست‌وزیر مى‌آمد کلمه‌اى بگوید که بوى اصطکاک با منافع خارجی‌ها را داشته باشد، از کار برکنارش مى‌کردند. تا یک رجل دولتى مى‌آمد قیافه‌اى بگیرد و حرفى بزند که بوى اعتراض به امتیازات خارجى بدهد، فوراً از قدرت ساقطش مى‌کردند و به دنبال کارش مى‌رفت!

اگر کسى هم مثل مرحوم مدرس رضوان‌ الله ‌علیه، سرسخت بود، کتکش مى‌زدند، محبوسش مى‌کردند، تبعیدش مى‌کردند و بعد هم به دست قلدرى مثل رضاخان، با دهان روزه، در ماه رمضان، شهیدش مى‌کردند... رجالى که جرأت و ایمان مدرس را نداشتند، تا یک کلمه حرف مى‌زدند، با چشم غرهّ‌اى از طرف اربابان خارجى مواجه مى‌شدند و فوراً سکوت مى‌کردند؛ لذا امتیازات خارجی‌ها در ایران، روزبه‌روز بیشتر شد.»

اگر تنها چند تن از نمایندگان مجلس هشتم شجاعت مدرسی داشتند چه می‌شد؟...

 

 

 


نوشته شده در  سه شنبه 90/11/4ساعت  11:1 صبح  توسط حامیان محسن صرامی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آرای خاموش خمینی شهر به سبد چه کسی ریخت؟
بیانیه(1)
پیروزی بزرگ
چهار سال وقت واقعا ضیقه!
فرهنگی ها و بازاری ها و همه مردم!
حمایت حاج آقا مکارم
درد دلهای بانو کشاورز
[عناوین آرشیوشده]